نام رمان : عمر زندگی ما
نویسنده : رویای عشق کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب (مگابایت) : 1?8 (پی دی اف) – 0?2 (پرنیان) – 0?9 (کتابچه) – 0?3 مگابایت (epub)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، epub
تعداد صفحات : 164
خلاصه داستان :
داستان از زندگی پسر بیست و چهار ساله ایه به نام عارف شروع میشه که در کودکی مادرش رو از دست داده و با مشکلات زیادی بزرگ شده و حالا میخواد مستقل زندگی کنه که پدرش براش دو تا شرط میذاره یکیش اینه که یا دختر مورد علاقه اش رو معرفی کنه و ازدواج یا هم با کسی که پدرش میگه …
پ.ن : یک درصد هم فک نکنید رمان همخونه ایه بهتون اطمینان میدم که نیست!
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و EPUB (کتاب اندروید و آیفون)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از رویای عشق عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه EPUB)
قسمتی از متن رمان :
صدای تپش های قلبش گوشش رو پر کرده بود هر چقدر میخواست ذهنش رو متمرکز صدای قدما کنه موفق نبود علاوه بر ضربان قلبش صدای نفساش هم بلندتر شده بود خودشو کنج ترین قسمت دیوار قایم کرده و چشماشو محکم فشار میداد تا از استرسش کم بشه اما موفق نبود همه ی اعضای بدنش به وضوح میلرزید کم کم افتادن سایه ای رو روی صورتش حس کرد بعد صدای نحسی به گوشش خورد
-از دست من فرار میکنی؟؟فک میکنی نمیتونم پیدات کنم؟؟؟چشماتو باز کن…
بیشتر چشماشو رو هم فشرد…
-گفتم چشماتو باز کن و از جات بلند شو
جملاتشو چنان با داد گفت که چشماش اتوماتیک باز شدن و با بدنی لرزان سرپا ایستاد
-سرت رو بلند کن
ترس رو با تموم وجودش حس میکرد…ناچار سرشو بلند کرد و چشماش تو دوتا چشم مشکی عصبانی قفل شد…
-بلایی به سرت بیارم مرغای آسمون به حالت گریه کنن
جمله ی آخری که با تهدید بیان شد کافی بود گرمی آب رو از لای پاهاش تا نوک انگشتاش حس کنه…سرشو پایین انداخت
صدای خنده گوشش رو پر کرد و بعدش شیلنگی که به هوا رفت و بر بدنش فرود اومد و بعد هم صدای ضجه ی بلندش…
از صدای فریاد خودش از خواب پرید..همه ی بدنش خیس عرق بود و ضربان قلبش گوشش رو پر کرده بود…اه…بازم همون خواب…
پتو رو با نفرت از روش پرتاب کرد و بلند شد و به سمت پنجره رفت و با وجود سردی هوا کامل بازش کرد.سرش رو به طرف آسمون گرفت و زیر لب زمزمه کرد: خدایا پس چرا تمومش نمی کنی؟؟تا کی این کابوسا ادامه داره؟
دانلود رمان باغ مارشال
دانلود رمان آرامشی از جنس حوا
دانلود کتاب داستان بلند بر جاده های آبی سرخ جلد اول نوشته نادر ا
رمان حریم عشق
دانلود کتاب قدرت بی پایان ذهنتان
دانلود کتاب اندروید سکوت آفتاب
رمان فریاد زیر آب
دانلود رمان عاشقانه جدید fereshte 69 به نام گشت ارشاد
دانلود رمان عاشقانه جدید شکیبا.ن به نام لیلای قلبم